تنها در سایه اخلاق و سیاست سنجیده است که فرهنگ ها ماندگار، تمدنها بارور و انسان ها با فضیلت و شکوفا می شوند.

 

آیا مرگ اخلاق در بستر سیاست کشور ما رخ داده است؟

محمدمهدی بابایی

جهادگران نیوز – محمد مهدی بابایی در گفتگو با جهادگران نیوز بیان داشت: دنیای سیاست در طول تاریخ بشر به طور دائم گرفتار مسئله مصلحت اندیشی بوده است و با اینکه بر تطبیق این مسئله از لحاظ عقل و شرع تاکید شده است، بیشتر حاکمان و حافظان قدرت در این عرصه اخلاق را فدای محافظت از قدرت کرده اند. انچه در اسلام از تلفیق این دو مقوله مطرح می شود، استوار کردن قدرت سیاسی بر پایه های اخلاق و انسانیت است. در نظام سیاسی اسلام، اخلاق نه تنها از سیاست جدا نیست بلکه سیاست اسلامی بر پایه فلسفه اخلاق استوار است. تنها در سایه اخلاق و سیاست سنجیده است که فرهنگ ها ماندگار، تمدنها بارور و انسان ها با فضیلت و شکوفا می شوند. زوال انها ناشی از انحطاط اخلاق بوده است.

از آنجا که یک حکمران در پی پایبندی به اخلاق و حفظ حریم های استفاده از قدرت سیاسی باشد، نخستین اثر وضعی آن، در عدالت و مساوات نمایان می شود، بنابراین وجود عدالت محوری در هر جامعه ای بیانگر این است که هم حاکمان و هم شهروندان به نسبت اخلاق و سیاست توجه داشته اند و برعکس منشا عمده بی عدالتی ها و تعدی ها در جامعه از نادیده گرفتن و بی توجه بودن به این حوزه هاست. به نظر می رسد آن نوع از پیوند و یگانگی اخلاق و سیاست مطلوب است که در عین اصالت و اعتبار دادن به اختیارات انسانی، تقدم ارزشی را از آن اخلاق و فضائل معنوی دانسته و تقدم نسبی را از آن سیاست فرض می کند، از این رو برتری و تقدم ارزشی بر تقدم رتبتی، همواره در تمام زمینه ها، از نحوه شکل گیری تا تداوم و استمرار آن باید امری روشن باشد، بنابراین با فرض پذیرش این امر دیگر نمی توان با تمسک به هر شیوه و ابزاری، قدرت را ثابت و محکم کرد زیرا توجیه وسیله با هدف در هیچ شرایطی مطلوب نیست.
در اینجا وظیفه داریم مطمئن شویم که آیا فعل سیاسی، همراه با نیرنگ و دروغ وجود دارد یا خیر؟ آیا در نظام سیاسی، صداقت و حقیقت وجود دارد؟ آیا فعل سیاسی در بسته ی از اختیار و آزادی اعمال است؟ و از همه مهمتر آیا مرگ اخلاق در سیاست رخ داده است؟
در پاسخ به این پرسشهاست که با در نظر گرفتن اختیاری و غایی بودن فعل اخلاق و ارتباط میان فعل اخلاقی و فعل سیاسی، می توان سیاستی را اخلاقی دانست که به گونه ای فزاینده، شاهد گسترش نفوذ و اقناع در زندگی سیاسی و کاهش گستره قهر، زور، تهدید و اغوا باشیم. بنابراین می توانیم نتیجه گرفت هرچه افعال سیاسی ما تهدیدآمیزتر، اجبارآمیزتر، اغوایی تر باشد، سیاست ما غیراخلاقی تر می شود. اطمینان از جهات اخلاقی سیاست در گرو نقد فعال و نظارت مستمر بر افعال سیاسی صاحبان قدرت سیاسی است که خود در گرو وجود نهادهای مدنی، مستقل و ناظر است.

محمدمهدی بابایی، دانشجو دکترای دانشگاه تهران، پژوهشگر و فعال اجتماعی